(تصاویر) بیوگرافی و جزئیاتی درباره زندگی ستاره پسیانی؛ ستاره دخترِ آتیلا!
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۲۶۶۵۸۰
ستاره پسیانی متولد ۱۷ شهریور ۱۳۶۴ در تهران، بازیگر جلوی دوربین و تئاتر است. ستاره دیپلمه گرافیک از هنرستان سوره و فارغ التحصیل دانشگاه وارنژ روسیه میباشد که از تئاتر شروع کرد سپس وارد سینما و در نهایت تلویزیون شد. ستاره دختر آتیلا پسیانی و فاطمه نقوی هر دو از بازیگران شناخته شده سینما و تئاتر است و تنها یک خواهر بنام خسرو دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ستاره پسیانی را بیشتر بـه خاطر نقش آفرینی در فیلم کوچه بی نام بـه یاد میآوریم. او فرزند آتیلا پسیانی یکی از بهترینهای سینما و تلویزیون کشور اسـت. ستاره پسیانی با بازی در فیلم ورود آقایان ممنوع استعدادهای خود را نشان داد. ستاره پسیانی متولد ۱۷ شهریورماه سال ۱۳۶۴ در تهران اسـت. او دریک خانواده کاملا هنری متولد شده اسـت. او بـه خاطر شغل هنری پدر و مادرش بود کـه باعث گردید بازیگری را در همان ابتدای زندگی خود تجربه کند.
ستاره پسیانی با حضور دو مربی کار کشته و حرفهای «پدر و مادرش» توانست اصول صحیح حرفه بازیگری را یاد بگیرد ودر عرصه سینما و تلویزیون بدرخشد.ی یک برادر بنام خسرو دارد و دختر آتیلا پسیانی بازیگر و فاطمه نقوی بازیگر اسـت.
شروع فعالیت ستاره پسیانیاو بـه خاطر شغل پدر و مادر از همان بچگی درسال ۱۳۶۹ وارد تئاتر شد. او میگوید: بزرگتر که شدم یعنی از ۱۵ سالگی بازیگری برایم جدیتر شد، چون نقشهای جدی بـه مـن سپرده میشد، نقد میشدم و با خودم فکر کردم همین حالا بازیگریام جدی شده، چون دیگران هم جدی گرفتهاند.
وی از بازیگران جوان و موفق در عرصه تئاتر اسـت بازیگری که با ۱۴ سال سابقه کاری دراین حیطه توانست، جایگاه خودرا ثابت کند و در جشنواره تئاتر فجر جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند.
عکس کودکی ستاره پسیانی در آغوش پدرش
فعالیتهای سینمایی ستاره پسیانیسرخ پوست «۱۳۹۷»
پدیده «۱۳۹۵»
لانتوری «۱۳۹۴»
بیست هفته «۱۳۹۴ فیلم کوتاه»
وارونگی «۱۳۹۴»
کوچه بینام «۱۳۹۳»
فرشتگان قصاب «۱۳۹۱»
ورود آقایان ممنوع «۱۳۸۹»
روایتهای ناتمام «۱۳۸۵»
بهترین بابای دنیا «۱۳۷۰»
فعالیتهای تلویزیونی ستاره پسیانیسریال نهنگ آبی
همهی بچههای مـن «۱۳۸۷»
شوخی کردم
کلاهقرمزی
باغ بلور «۱۳۸۲–۱۳۸۱»
معرفی ستاره پسیانی؛ از زبان خودشستاره پسیانی از بازیگران جوان و موفق در عرصه تئاتر اسـت؛ بازیگری که با ۱۴ سال سابقه کاری دراین حیطه توانست، جایگاه خودرا ثابت کند ودر جشنواره تئاتر فجر امسال جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. او در حال حاضر نمایش «مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش» را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه دارد.
اگر ستاره پسیانی نبودید الان چقدر هنرمند تئاتر بودید؟ـ اصلا نمیدانم! چون از سن کم وارد بازیگری شدم. شاید موزیسین میشدم یا همان بازیگری را انتخاب میکردم، نمیدانم چـه کار میکردم.
خانم ستاره پسیانی بازیگری را از سینما شروع کردید؟ـ نه از تئاتر.
بعد وارد سینما شدید؟ـ فکر میکنم هم زمان اتفاق افتاد، آن موقع پنج سال بیشتر نداشتم.
بعد از همان موقع بازیگری را انتخاب کردید؟ـ بزرگتر که شدم یعنی از ۱۵ سالگی بازیگری برایم جدیتر شد، چون نقشهای جدی بـه مـن سپرده میشد، نقد میشدم و با خودم فکر کردم همین حالا بازیگریام جدی شده، چون دیگران هم جدی گرفتهاند.
در این چند سالی که کار کردید بیشتر در کارهای پدر حضور داشتید؟ـ تا ۱۸ سالگی در کارهای پدرم بازی میکردم تا اینکه امیررضا کوهستانی مـن را برای نمایش «تجربههای اخیر» انتخاب کرد که بسیار کارگردان فوقالعادهای اسـت. خیلی کار هیجانانگیزی بودو مـن ترسیده بودم، چون اولین کار مستقل مـن جدا از گروه و پدرم بود. هم زمان با نمایش آقای کوهستانی در نمایش کیومرثمرادی هم بازی کردم.
برای پدر بازی کردن سخت بود یا برای دیگران؟ـ برای مـن، سخت نبود، چون این جنس بازیگری را در گروه پدرم و با کارگردانی او شروع کردم. در نتیجه جنسی از بازیگری را یاد گرفتم که بسیار سخت اسـت، مخصوصا در نمایشهای بیدیالوگ که واقعا کار سختی اسـت، چون باید بدون حرف زدن تمام حستان رابه تماشاگر برسانید.
اولین باری که با امیررضا کوهستانی کار کردم برایم مشکل بود، چون فقط دیالوگ بودو مـن تا آن موقع در تئاترهایی بازی کرده بودم که دیالوگهای کوتاه داشت، برای همین وحشت کرده بودم که چطور دیالوگها را حفظ کنم و بگویم، اما در طول این همهی سال کار با پدرم، بـه یکدیگر عادت کردیم و میدانم اگر بـه مـن بگوید از این جا بـه آنجا برو، منظورش چیست و متوجه میشوم.
تا بـه حال پیش آمده دورهای مثلاً یکسال کار نکرده باشید؟ـ بله، وقتی در گروهمان کاری شروع میشود اگر نقشی هم نداشته باشم بـهعنوان دستیار درگیر میشوم، اما پیش آمده که یکسال تئاتر بازی نکردم و سالی دیگر چند نمایش پشتسر هم بازی داشتم.
تا بـه حال نقدی درباره بازی خودتان خواندید که ناراحت تان کرده باشد؟ـ نمیخواهم از خودم تعریف کنم، اما کسی تا بـه حال نقد بدی نکرده و اگرهم جایی نوشته شده مـن نخواندهام.
از چـه زمانی در گروه کارگردانی پدرتان همراهی شان کردید؟ـ سال آنرا یادم نیست، اما در نمایش «بسه دیگه خفه شو» هم دستیار بودم هم بازیگر.
خانم ستاره پسیانی در خانواده درباره کارهای همدیگر حرف میزنید؟ـ بله، خیلی. البته مـا گروه هستیم، اما جدا از گروه درباره کار باهم زیاد صحبت میکنیم. بـه نظرم جالب اسـت اگرچه بعضیها جنبه منفی خانوادگی کار کردن را میبینند، اما جنبههای خوبی هم دارد.
ممکن اسـت روزی کاری را کارگردانی کنید که همین فضا را داشته باشد؟ـ بله، شاید هم کاری را کارگردانی کنم که دیالوگدار باشد تا کارگردانیاش برایم سختتر باشد.
آدرس صفحه اینستاگرام ستاره پسیانی setarehpesiani@
در آخر نیز مروری داریم بر صفحه اینستاگرامی خانم ستاره پسیانی و از فعالیتهای مجازی او با خبر میشویم و پربازدیدترین پستهای اینستاگرامی وی را مرور میکنیم.
منبع: فرارو
کلیدواژه: ستاره پسیانی آتیلا پسیانی بازیگر زن سینما ستاره پسیانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۶۶۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198